ای دوست شکر بهتر یا آنکه شکر سازد؟
این مصرع را بارها و بارها از زبان هم شنیده ایم و گاهی آنچنان در دهان بعضی ها پر طمطراق چرخیده که انگار واقعاً«آنکه شکر سازد» اما به نظر من اینطوریها هم نیست .
نمی شود که هی آنچه را که می گویند (خیلی ببخشید) نشخوار کنیم و به به و چه چه پشت سر هم بیرون بدهیم . آیا می شود با دستان پینه بسته ی یک «شکر ساز !!!» چایتان راشیرین کنید ؟ آیا می شود شیرینی شکر را در سیمای او حس کرد؟ مسلم است که نه! حالال شاید یکی بیاید و بگوید آقا شما درجه ی عرفانتان کم است یا نمی دانم گروه خونتان به این حرفها نمی خورد . نه بابا بحث خیلی راحت تر از اینهاست است .
بله بین شکرساز ها می شود شکر ساز برتر را برگزید و یا بین شکر ها آنرا که اعلاتر است ولی تجانسی بین شکر و شکر ساز نمی بینم که شیرینی شکر را به خاطر خالقش از یاد ببرم . ضمنا خود این شعر به نوعی در تناقض است با مفهوم خودش. اگر شیرینی شکر را حس نکرده باشیم به هیچ عنوان به ارزش آفریننده ی آن پی نمی بریم و البته که این هم دلیلی برای پائین آمدن ارزش شکر نیست چون همانگونه که گفتم متجانس نیستند . اگر کسی باشد که در عمرش حتی یک بار هم شکر را نچشیده باشد و درباره ی آن هم چیزی نشنیده باشد مسلما از این شعر لذت نخواهد برد و صد البته از مفهوم آن هم !
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
فهرست موضوعی یادداشت ها
شاملو[2] . شعر[2] . اشعار[2] . نقد[2] . نوروز[2] . ایرانزادم . داستان کوتاه . شعر دیگران . فریدون مشیری . گذشتگان . مشیری . اتاقکی در تاریکی .
نوشته های پیشین
اسفند 1388
شهریور 1388 مرداد 1388 اردیبهشت 1388 فروردین 1388 اسفند 1387 مرداد 1387 تیر 1387 خرداد 1387 اردیبهشت 1387 خرداد 89 فروردین 89 مرداد 89 شهریور 89 مهر 89 بهمن 89 اردیبهشت 90 مرداد 90 بهمن 90 اسفند 90 خرداد 91 لوگوی دوستان
لینک دوستان
صفحات اختصاصی
آمار وبلاگ
بازدید امروز :18
بازدید دیروز :7 مجموع بازدیدها : 81740 خبر نامه
جستجو در وبلاگ
|