اينکه قلبت براي من باشد و در آغوش ديگري باشي
پشت اين درد مشترک؛ تنها؛ نيمه ايي گم براي من کافيست...سلام بعد مدتي نيستي به روزم ومنتظر نکته نظرات ارزشمندتون!هميشه هاتون پرانديشه منتظرم!
[گل]
سلام گرامي
ازمحبت شما ممنون ، شما شعر را خوب ميفهميد و البته شعر خوب را ...
از اينکه کلمه اي به جانم افزودي مرسي رفيق...
لينکتان مي کنم و از تو مي آموزم با فروتني علي فتحي مقدم
دلم دست منو مي گيره تا باز
پريشونم کنه بي يار و بي ساز
سلام
" اشک شيرين" تر و تازه شده
منتظر شما
يا حق[گل][لبخند][گل]
با سلام .خوشحالم مياي مطالبو ميخوني ،شعرت عالي بودخصوصا اولآش . اما نکاتي به ذهنم رسيد ميتوني نپذيري،1- به نظر من اکر (هوا هم) يه خط جداکانه داشت هم تاکيد بيشتري داشت هم موسيقي بهتري 2-و ماهيها تنگ را فراموش کرده بودند اگر از خوشي وبي خيالي فضاي سياه اطراف رو فراموش کرده اند تناقض داره و با ابيات سياه قبل نمي سازه ( اتاق کپک زده ،پنجره هاي بسته ديواره هاي پرده) ولي اگر به اين معني باشه از درد و رنج، بي خيال فضاي بسته ي اطراف وآزادي خود شده اند که تناقض با قبليا نداره ولي بعيد مي دونم اين قرائت رو برسونه بيشتر به اولي مي خوره3-آخرشو زياد کش دادي بعضي ازشون(ماهي، اتاقو...) اضافه است
شعرت با اينکه با فضاي سياه و نا اميد کننده ايي شروع مي شه اما پاياني دارد که نشان از رهايي و اميد ميدهد. از بس کارهاي تيره مي بينم و مي خونم و... ما بيشتر از هر چيزي به اميد نيازمنديم حتي اگر کورسويي باشه