سلام به روزم
قلمرنجه کنيد و براي نقد بياييد
خيلي زيبا بود ،خيلي.
تبريک ميگم يه اين طبع زيبا
سلام گرامي
خواندمتان و حس کارها را دوست داشتم و لذت بردم..البته فکر مي کنم شعرتان مي تواند نگاهي متفاوت تر را هم تجربه کند.
خوب باشيد
سلام
به روزم و منتظر نقدهاتان
بسيار زيبا بود. مخصوصا اونجايي که با کلمه ي پروانه بازي شده بود و "نه" در بند اول دوم به صورت سطر شجدا اومده بود. مکثي رو ايجاد ميکرد که در ورود به دنياي اثر و رسيدن به خوانش هاي بيشتر تاثير زيادي داشت
خوبي
مرسي که خبر کردي.
روز واقعه يعني اين
سلام بر جناب سيفخواندم و از تک تک واژگانش لذت برم. پروانه وار درگير طوفانمان کرديد.بايد بيشتر عميق شويم درشانشاعر باشيد و مانا
زاده ي شهريور بود
و شهريور
او را
-در کوچه هاي شهر بن بست-
در سر گيجه هاي سياه عقربک ها تاب مي داد.
...
راستي
شهريور در راه است
لا اقل سالگرد مرگش را
کسي شعري نمي سرايد؟!
دوست عزيز:
از اين که خواه نا خواه، روز تولدم را سرودي ساز کرده اي ممنونم.
سروده ي نخست بسيار زيبا است. واژه ي "خدايگونه" اگر به صورت زير بيايد: "هراس نبودنت را ، تب مي کنم َ خدايگونه"
به نظر مي رسد زيباتر و متناسب تر با نحو کلامتان باشد؛ زيرا مانند واژه ي چشمانت و ماه مي شود و هارموني کلام زيباتر ميشود.
واژه ي "هراس" حتي اگر حذف گردد باز هم معنا دچار خلل نمي شود.
واژهي" برمي خيزم" با آنکه با روز واقعه(يوم النشور) متناسب است اما نحوه ي خيزش را بسيار ساده بيان داشته است.
سروده ي دوم ، چندان به دلم ننشست؛ شايد جورچين واژگان و لفاظي بيش از حد آن را به تصنع نزديک نموده است. ضمنا جناس مرکب "پروانه" و "پروا نه" که يکي در حکم بسيط و ديگري مرکب است، در ادب کهن فارسي به وفور آمده است.
سروده ي سوم زيبا و روان و دلنشين است. به نظر بنده واژه ي"مي آيم" در انتهاي شعر را حذف کنيد، بهتر مي شود. به جايش سه نقطه هاي آبستن بگذاريد.