سروده ي نخست بسيار زيبا است. واژه ي "خدايگونه" اگر به صورت زير بيايد: "هراس نبودنت را ، تب مي کنم َ خدايگونه"
به نظر مي رسد زيباتر و متناسب تر با نحو کلامتان باشد؛ زيرا مانند واژه ي چشمانت و ماه مي شود و هارموني کلام زيباتر ميشود.
واژه ي "هراس" حتي اگر حذف گردد باز هم معنا دچار خلل نمي شود.
واژهي" برمي خيزم" با آنکه با روز واقعه(يوم النشور) متناسب است اما نحوه ي خيزش را بسيار ساده بيان داشته است.
سروده ي دوم ، چندان به دلم ننشست؛ شايد جورچين واژگان و لفاظي بيش از حد آن را به تصنع نزديک نموده است. ضمنا جناس مرکب "پروانه" و "پروا نه" که يکي در حکم بسيط و ديگري مرکب است، در ادب کهن فارسي به وفور آمده است.
سروده ي سوم زيبا و روان و دلنشين است. به نظر بنده واژه ي"مي آيم" در انتهاي شعر را حذف کنيد، بهتر مي شود. به جايش سه نقطه هاي آبستن بگذاريد.