سلام
موفق باشيد
ممنون كه كسي هست هنوز يادي از جانبازان مي كند اين فراموش شدگان عصر!
درود جناب سيف
خوش آمديد
خوش خوانديد
خوش باشيد
سلام آقاي سيف
آرزوي ما پيروزي شما
گفتگويي انجام داده ايم در باب شعر و داستان با شخصي که اصالتا لک است اما دور از ديار و بيخبر از گذشته ي خود
با گذري و نظري شادمان فرماييد
در مورد محتوا هم مقداري در آوردن عبارات تند افراط شده ، البته اين مطلب ممکنه به عمد توسط شاعر آورده شده باشد، به عنوان مثال استفاده بيش از حد از موشک و خمپاره و خون و ترکش و... برخي موارد هم به نظر کلماتي اضافه است مثل ، سنگر را در عبارات :
"خمپاره ها را در کوچه کاشته اند ، سنگر را"، يا مثلا "فرياد مي زند، فريادي سرد" مي تواند به اين صورت باشد که : "فريادي سرد مي زند (مي کشد)" يا بزرگتر در عبارت : "بزرگ مي شوند و بزرگتر" ، به نظر اضافه است، يا در بند آخر بعد از چند بار تکرار سنگر و خمپاره، به نظر لازم نيست اين دو کلمه آورده بشه و به نظر مي رسه همين کافيه که : "با تمام وجودش ، با تمام جبهه" ...
به هر حال بايد در استفاده از واژگان به حد لازم کفايت کرد و الا شعر سست و ثانيا حتي المقدور معني رسا باشه مثلا در بند : "پدرِ دردهايش مي شوند، زخمها"، در عين اينکه مي تونه مفهوم زيبايي باشه شايد بتوان به نوعي ديگه اون رو بيان کرد که هم معني گويا باشه و هم تازه چون به هر حال زخم با درد روشنه که ارتباط داره ميشه البته آقاي سيف اين فقط نظر اين حقيره ولاغير
اگه بخوايم هم از لحاظ ساخت و هم محتوا نظر بديمبه لحاظ ساخت در کنار محاسني که داره، مثلا برخي بندهاي زيبا مانند "آذين کوچه کرده اند گلوله را" ساخت شعر معايبي هم داره. دربرخي جاها به نحو مصنوعي سعي شده که کلام شاعرانه بشه و براي اين کار صرفا عناصر جمله جابجا شده اند، يعني مثلا تنها فعل از آخر اومده اول و... مثل :"زخمهايش را آبياري مي کند ، درد" : يا استفاده ي زياد از "را" عليرغم اينکه ايجاد موسيقي کرده اما مقداري ساخت شعر رو نامناسب کرده و...
درود بر جناب سيف
شعرانه به روز شد
خوشحال ميشوم براي نقد بياييد
در صورت امکان لطف فرماييد و با نقدي بر خوانديدني مهمان ما باشيد تا کلام ارزشمندتان را به يادگار داشته باشيم
سپاس
زيبا بود كار اول. البته اگر ان دو ش را از پايان چشمانش و جانش حذف كنيد. ممكن است كارتان كمي تغيير كند اما مخاطب ديگر خاص نيست .و عاميت پيدا مي كند.و اين تغيير مثبت است. كار دوم هم يك شعر كامل بود .
لذت برديم
زنده باشيد
درود استاد.
سروده ي دوم بسيار زيباتر از سروده ي نخست است.
در شعر نخست:" در گودي چشمانش /گُل مي دهد ترکش/ در جانش
واج آرايي و نغمه حروف "ش" سروده را نرم و دلنشين نموده است و اين با درونه ي معنايي دردناک سروده تناسب چنداني ندارد. اگر "ش" از پايان واژگان "چشمانش و جانش" حذف شود هم معنا گستردگي مي يابد و هم ايراد تا حدودي مرتفع مي شود.
ديگر بار درود.